لیاقتت اونایین که عشقشون2روزه...
گورپدرتمام لحظه هایی که نفهمیدی چقد‏‏ر دوست دارم

ازتوذهنم رفتہ بودے؛چرابرگشتی دوبارھ‏?‏‏?‏‏?‏

نگوکھ میخواے بمونے؛منوباورم کنے...

بہ تواعتبارے نیس؛ازکجامعلوم کھ نری...

شایداومدے باحرفات دوبارھ خرم کنے...

بسھ دیگہ لعنتے؛دلتنگیات مال خودت..‏!‏

بعدعمری اومدے؛میگے کھ دلتنگم شدے‏?‏‏?‏‏?‏

واقعا خندھ ام؛میگیرھ؛من خرم‏?یاتوخری‏?‏‏?‏‏?‏

برووقتمو نگیر؛باحرف مفت وبیخودی...

ماشالا بزرگ شدے؛دروغاے تازھ میگے

میگے عاشقم شدے؛نگات پرازعشق منن...

آفرین؛ھزارماشالا؛دیگہ یہ بازیگرے

چطورھ؛دلت میخوادھمہ برات دس بزنن‏?‏‏?‏‏?‏‏?‏




نوشته شدهسه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

حالا کہ رفتے؛برو‏!‏‏!‏‏!پشت سرت نیگانکن‏!‏

فکربرگشتن نکن؛چون کہ ازت دل کندم‏*‏‏*‏‏*‏

اگہ حالوروزمن سیاھ شدہ؛کارتوئہ

نمے خوام ایناربیاے گندبزنے بھ آیندم‏*‏‏*‏‏*‏

من ھمون یبار کھ عاشقت شدم؛بسہ برام

نمے خوام دوبارھ توے زندگیم؛تو سد بشی‏*‏‏*‏‏*‏

بیخودے؛ادای این پشیمونا رو درنیار

واسھ برگشتن؛باید از روے نعشم ردبشے




نوشته شدهدو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

این عادلانه نیس؛دلواپسش بشم

اون کیف میکنه؛من زجرمیکشم

‏{دلم براش تنگ شده؛کاش میفهمید‏}‏

تو یادت رفته وقتی گریه دارم

برای اشکای من شونه باشی

‏"تویادت رفته بایدخونه باشی‏"‏

‏"‏بایدپیش منه دیونه باشی‏"‏

نگوخونه‏!بگودیواربی درد...

که سرتاپاشو خاموشی گرفته

مگه‏"من‏"توی تقدیرت نبودم‏?‏‏?‏‏?‏

شاید دنیافراموشی گرفته...




نوشته شدهدو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

چرا وقتیکه دروغ میگي ومن مي خندم

باخودت فکرمیکني که من‏"خرم‏"‏‏?‏‏?‏‏?‏‏?‏

خب یبارم فکربکن عزیزمن

به ‏"خریت تو‏"لبخندمیزنم‏!‏‏!‏‏!‏

عاشقي شورنمیخاست؛شعورمیخاست...

که خداروشکر؛توازداشتن اون محرومي

عشق؛بھ زیبایي وپول وثروت...این چیزانیست

عشق روباید درک کني؛مفھومی

عشق یعني که دو تا چشم ورم کرده ی من

دم درخشک شدو خواست کہ توبرگردی

وتوباکبر وغرورت ازکنارم رفتي

دلمو زیر نگاه آخرت؛لھ کردي

عشق یعني کھ تو رفتي ومن اینجامردم

بعدتوروي سرم ریخت؛غمو بدبختي

وتوحتي اسمم ازیادت رفت...

حالاباعشق جدیدت؛شادی وخوشبختي...




نوشته شدهدو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:دختري كه بدون اون تنهام, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

خداجون دیگه کم اوردم؛نیگا.../توی لیست آدمات؛یه اشتباهاتی شده/چقده زجرم میدی؛دیگه تحمل ندارم/اسم من ایوب که نیست/اسامیات قاطی شده/پاگذاشتی کافی بود؛دست رودلم نذار خدا/عغده ی خیلی چیزا؛روی دلم چسبیده/مث بدبیاری و نحسی وتنها شدنم/مث لبخندی که ازبس نزدم؛گندیده‏!‏‏!‏‏!‏/مث داغ آرزویی که باهاش سرکردم/مث عشقی که ناخاسته؛اونوپرپرکردم/مث حرفای دروغی که بهم میگفتن.../مث هرروزی که احمقانه؛باورکردم/من دیگه خسته شدم؛تحملم طاق شده/به دلم  بدبخت شدن؛نحسی و...سنجاق شده/هی خدااااا...بسه دیگه/جون خودت نا ندارم/کفرم بالااومده؛اعصابمم داغ شده/دیگه حالمو نگیر؛امشبو با ماه بیا/قربون دستت خدا؛بامن یکی راه بیا/یه حالی به مابده؛از آدمات بدخوردم‏!‏‏!‏‏!‏/جون ومرگ این شکوفه؛باشه‏?کوتاه بیا‏!‏‏!‏




نوشته شدهجمعه 11 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

دیگه حالموداره بدمیکنه/دروغایی که به نافم بستم/آه سردی رولبام میرقصه/ای خدااززندگی من خستم/ازهمه؛ازآدما؛ازمردم.../ازخودم؛ازاین شبای دلسرد/ازکسی که عاشقم بودولی.../تایکی اومدنگامو ول کرد/نمیدونم چراتنهایی رفت/اونکه روزی واسه من میمردش/چیشده حالا؛که بی من شاده/اونکه روزی غصمومیخوردش/ای خداخسته شدم‏!!!میفهمی‏?‏‏?‏‏?‏/به چی دلخوش بکنم تودنیا‏?‏‏?‏‏?‏/وقتی حتی عاشقی هم کشکه/وقتی میره؛تو می مونی تنها.../من دیگه آخرخطم دنیا/ آخر خط...ته ته...بن بستم‏!‏/لعنتی بکش؛خلاصم کن؛زود.../تیغ زهریتو بکش رو دستم/اینهمه خنجرو ازپشت زدی/اینهمه سوختمو دم نزدم/بس که بازی بادلم کردن خدا.../دیگه زخم خوردنو از حفظ بلدم‏!‏‏!‏‏!‏




نوشته شدهجمعه 11 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

خرد بودم؛وقتی که هوندی ادگوقلب مه پس هاده/اتگولایقت نهوم مه؛عشقوم ازسرت زیاده/امنفهمی به چه رفتی پای حرفونت نموندی/توتفهمی لایقت نم‏!په به چه سراغوم هوندی‏?‏‏?‏‏?‏/همه حرفونت دروغن؛یه کسی زیرسرت هه/لااقل بدو جمش کن؛گندی که به عشقوم اتره/وقتی پشت مه ول اتکه؛که امنهسته آشیونه/رو  سروم ازمال دنیا؛یه کف دست آسمونه/هیچی امنهه تو دنیا؛به چه بامه اتکه بازی‏?‏‏?‏‏?‏/توچقد راحت أتونی ایهمه دروغ بسازی/تو تدی که مه امبریدن‏!تنشاست باهام بمونی‏?‏‏?‏‏?‏/ایهمه دروغ تگفته‏!تنشاست بگه أمونی‏?‏‏?‏‏?‏/رو خو تار ادکه تورفتی...اتناها که مه بسوزوم/دروغ ادگوبرأگردی‏!تامه چش به دربه در بدوزوم/دل خو ازمه پس ادگه؛اماخاطراتت ادنوشت/خاطراتتم مث خوت؛ ذره ذره به مه ایی کشت‏!‏




نوشته شدهچهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

از کدوم خیابونو مه رد بشوم‏?‏‏?‏‏?که دوباره یادچشمونت نکم/ که دوباره ایی دلوم آتش نگن؛دست گریه هوی بی امون نکم/به کجانگاه کنم که تو نبی‏?‏‏?‏‏?‏/به کجابرم که عطرتو نبو‏?‏‏?‏‏?‏/خیلی داغونم؛خیلی حالوم بدن‏!‏‏!‏‏!/توکجایی‏! او همه حرفوت چه بو‏?‏‏?‏‏?‏/باتوخاطرات زیبایی امن؛توتموم ایی خیابونوی سرد/حالا تنهاتویی ایی خیابونم/مه و رد پای تو؛گریه و درد.../بادرودیوارو باایی روزگار.../ازغمو دلتنگیوم هرشو أگم/هرچه أمدی؛هرترانه گوش أدم/دس خوم نن؛بدجوری یادت أکم...




نوشته شدهچهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

ازمن گذشتی؛امیدوارم خداهم ازتوبگذرد‏!سالها میشودکه حسرت تمام نداشته هایم وتمام داشته هایی که بخاطرتوازدست دادم‏!اصلأنگران من نباش؛من خوب خوبم‏!‏‏!‏‏!خوشبخت خوشبخت‏!آروم آروم‏!‏‏!‏‏!اصلأ فکرنکن که شایداین اشکها بخاطر دوری از توأند؛این اشک خوشحالی من اند؛که بدون توآزادم‏!خوشحالم که دیگرنفس هایم بند نفس هایت نیست ودستانم دیگراحتیاجی به دستانت ندارند؛چقداحساس خوبی دارم فقط اگراین بغض لعنتی اجازه بدهدمیخندم آن هم ازته دل‏!‏‏!‏‏!مگرکوری‏?‏‏?‏‏?ببین دارم میخندم؛خداااااااااایا چرا اشکهایم میریزن؛منکه میخندیدم‏!‏‏!‏لعنتی تمام هستی مرابه باددادی؛تمام هستی ام را...میفهمی‏!‏‏?‏‏?‏‏!حیف تمام عمری راکه برای تو سرکردم‏!دل نداشتی وگرنه به سنگ میگفتم آب میشد‏!اماتو خراب شدی‏!‏‏!‏‏!‏خرابت کردم؛خودم؛آره خودم‏!انقدبال وپرت دادم که حالادیگه دستم هم بهت نمیرسه‏!‏‏!‏‏!لعنتی من عاشقت بودم...




نوشته شدهچهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

دلی که شکسته بودی؛دیگه گچ چاره نمیکرد/هیچی مث اون دوتاحرف؛منوبیچاره نمیکرد/موقع رفتن بهم گفت؛سکه شیراومدنمیرم/سکه روبالاکه انداخت؛دیدم پیش اون حقیرم/ازهواسکه روقاپید؛اونوتودستاش نگه داشت/قلبم ازجاکنده میشد؛آرزوکردم بمیرم/سراون حتی خدارو؛تاپای قسم کشیدم/اما خط اومدواون رفت؛و شکست پل امیدم/دل من مچاله میشد؛دیگه تا خرخره پر بود/غم غصه هاموبردم؛ازدوتاچشماش چکیدم/هی تویی که داری میری‏..!نباشه عین خیالت/غیراون دلی که بردی؛همه برده ها حلالت/دلی که شکسته بودی؛دیگه گچ چاره نمیکرد/ گل گرفتم در دل رو. . .؛بروخوش باش؛خوشبحالت




نوشته شدهچهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

کنارتودرگیرآرامشم/چقدخوبه باتو نفس میکشم/یه حس قشنگی دارم وقتیکه.../روی گونه های تو دس میکشم/همون خط ریش ونگاهی عجیب/که تاعمق قلبم تورومیبره/توچشمات خودم رو نگامیکنم/یه دنیاخوشی تو دوتا پنجره. . ./به دستات نگاکن؛همین دست تو/توی خستگی هام پناه منه/همین۱۰ تا انگشت مردانه ات/همه زندگیمو رقم میزنه/کنارتو درگیرآرامشم/بادستات به دورم قفس میکشی/نمیخام یه لحظه ازت دورشم/چقدخوبه بامن نفس میکشی‏!‏‏!‏




نوشته شدهچهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...

لاشه ی عاشقی ام؛سگ خور نامردی تو‏!‏‏!‏‏!‏/آنقدرخون به دلم هست که هارت بکند/ماتمت رانمیگیرم؛توبرو باعشقت.../ازخداخواسته ام که زهرمارت بکند/این نشدعشق که من پیش تو خواری بکشم/این نشدعشق؛که من تاخودصبح بیدارم/حسرت آن نیست که از دوری تومن بخورم/حسرت آن است که من برجگرت میذارم/تف به مردانگی ات؛تف به همه حرف هایت‏!‏‏!‏‏!‏/جازدی؛اول راه ازخطرش ترسیدی/گفته بودم جگرشیر نداری؛برگرد‏!‏‏!‏‏!‏/زخم هایم که نمک داشت؛چراپاشیدی‏?‏‏?‏‏?‏‏?‏/گورمرگت؛به خداحیف که گریان باشم/واسه مردی که ازاحساس دلم آگاه است/بازهم زخم زبان میزندومیسوزم/قلب او وادی قربانگاه است/توخودت رحم نکردی به منواحساسم/تونخواستی که دلم رامن به نامت بکنم/لایق عشق بزرگم تونبودی به خدا‏!‏‏!‏‏!‏/توخودت خواستی اینگونه تمامت بکنم‏!‏‏!‏‏!‏




نوشته شدهچهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, توسط زنی که زندگیشوباخت؛بخاطرتو لعنتی...
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.