خدایا...خسته ات کردم!
ببخش اما غلط کردم!
دگراورا نمیخواهم..
فلک را کر نخواهدکرد دگر آهم..
دگرحتی نمیگویم که برگردد..
نمیخواهم بغل گیرد؛مرابادست های سرد..
همیشه مادرم میگفت:
"کسیکه قصد رفتن داردو "باید"که راهی کرد!
خدایا؛سخت شرمندم!که باتو بدسخن گفتم..
که هرچی گفتی او؛"درحدعشقت"نیست!!!نشنفتم
که گفتم من فقط "او" را ازت میخام..
بجایش حاضرم ازمن بگیری دینمو دنیام..
خدایا اشتبا کردم...
جوان بودم...
خطا کردم!
تمام سالها که عاشقش بودم...
تورا رنجاندمو ازخود جداکردم!
خدایا میتوانی مرهمم باشی???
"بجایش "
"تو"!عزیزوهمدمم باشی???
وشب هایی که ازتنهایی میسوزم...
بگویی:
من مگر مردم-که تنهاشی!!??
ومن آغوش گرمم را
به رویت بازخواهم کرد...
وتو با آنهمه زیباییو عشقت..
توی آغوش من جاشی...
خدایا دوستت دارم........